بندگی

تنها آزادراه سعادت

بندگی

تنها آزادراه سعادت

مبحث دوم : رابطه دین با آزادی چیست؟آزادی را زیاد می کند یا کم؟

نظر شما در مورد دین و نسبت آن با آزادی چیست؟ آیا دین آزادی را از انسان می گیرد؟

آیا دینداران آزادانه زندگی می کنند یا بی دین ها؟


اول باید دید آزاد کیست و آزادی چیست.

آزاد کیست؟:ما به فردی که قدرت اختیار در انجام دادن یا ندادن کاری را دارد آزاد می گوییم.یعنی فرد اولا تمام گزینه های ممکن برایش وجود داشته باشد، ثانیا توانایی انتخاب هر کدام را داشته باشد.(مثلا ما وقتی که گوشی تلفن زنگ می خورد دو گزینه ممکن داریم:جواب دهیم؛جواب ندهیم؛ حال اگر مجبور باشیم مثلا جواب دهیم می گوییم آزادی ما سلب شده است.)

پس آزادی یعنی : قدرت اختیار بر انجام هر کار ممکن

سوال دیگری که مطرح می شود آن است که : چه کسی می تواند آزادنه عمل کند؟

پاسخ بدیهی است، کسی که چیزی بر او تحمیل نشود؛ کسی که تحت فشاری نباشد که این فشار باعث نادیده گرفتن حالات ممکن دیگر شود و مانع انتخاب حالات دیگر باشد.

سوال دیگری مطرح می کنیم : چگونه باید در زندگی عمل کرد تا کمترین تحمیل ها و فشارها بر ما بوجود آید؟

در اینجا لازم است توضیحی در مورد عقل داده شود :

عقل چیست؟ و عاقل کیست؟

در کتب لغت که بررسی می کنیم می بینیم که عقل را عقل گفته اند چرا که عقال می کند غضب و شهوت را یا برخی کتب گفته اند چون عقال می کند جهل را.

عقال ابزاری است که با آن پای شتر بسته می شود که در حالتی که نشسته است برنخیزد و آواره بیابان شود.عقال بمعنای محکم بستن چیزی است.

عقل نیز بدلیل اینکه دست و پای غضب و شهوت را می بندد و آن ها را به حد تعدیل می رساند، چنین اسمی بر آن نهاده اند.

اگر کسی شهوت یا غضب بر او غلبه کند و عقلِ او را از کار بیاندازد،گوییم فرد از اختیار خود خارج شده است، چرا که تحت تحمیل و فشار شدید شهوت یا غضب خویش می باشد و دیگر نمی تواند عاقلانه عمل کند.

پس می توان نتیجه گرفت هر کسی که عقل قوی تری دارد دارای قدرت اختیار بیشتری نیز هست، چرا که عقل فرمانروای وجود اوست و فرد تحت فشارهای شهوت و غضب خویش نیست که انتخاب های او را محدود کند.

در اینجا می توانیم تعریف بهتری نسبت به آزاد ارائه کنیم : آزاد کسی است که عاقلانه رفتار کند.

حال برگردیم به پاسخ سوال خود : اگر ما در زندگی خود برنامه ای را پیش بگیریم که در آن دائماً عقل ما پرورش یابد، قائدتاً قدرت اختیار ما هم افزایش می یابد و در نتیجه آزادانه عمل می کنیم و زندگی آزادانه ای خواهیم داشت.

در حقیقت این دین است که با تعدیل قوای نفسانی توسط برنامه هایی که ارائه می دهد، به فرد این قدرت را می دهد که آزادانه بیاندیشد، انتخاب کند و عمل نماید.

دین آزادی را زیاد میکند و به انسان آزادی حقیقی را هدیه می دهد.چگونه ممکن است کسی که اسیر شهوت و غضب خود است از درون ،در بیرون آزادانه رفتار کند؟چطور ممکن است کسی که نمی تواند انتخاب کند که آیا کاری را انجام دهد یا نه و همیشه بدلیل فشارهایی که بر اوست آن کار را انجام می دهد و تمام امور بر اثر فشارهای نفسانی بر او تحمیل می شود،آزادانه در زندگی عمل کند؟

 

پس دین در مرحله اول، فرد را از طریق بارور کردن عقل ، از اسارت های درونی  آزاد کرده و قدرت اختیار او را به بالاترین حد خود می رساند و در گام بعدی با ارائه برنامه های متناسب با فرد  و دنیای او، دست به هدایت او می زند.

ریشه محدودیت های دین: وجود محدودیت در ساختار عالم و خود ماست

 مطلب مهم دیگر اینکه :  دین هرگز با برنامه های خود کسی را محدود نمی کند، بلکه تنها شیوه صحیح عملکرد فرد را در محدودیت های ذاتی خودش را به او گوش زد می کند و در انجام آن نیز هیچ اجباری را لحاظ نمی کند.(محدودیت هایی مانند معده کوچک و محدود که باعث می شود فرد بدلیل محدودیت معده خود نتواند علارغم میلش بیشتر غذا بخورد و دین تنها این محدودیت را یادآوری کرده و برنامه صحیح عمل نسبت به آن را بیان می کند)

این در حالی است که برنامه های دیگری که مبتنی بر دین نیست بدلیل عدم درنظر گرفتن این محدودیت، با دستورالعمل های خود سبب آسیب به عالم و خود ما می شوند.

    مبحث اول: تلقی ذهن شما از دین چیست؟


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی