در فراق پدری که 70 درصدش را قبلا هدیه ؛نه پس داده بود و امروز...
سیاهی
پیرهن تو ، خونی دل من
رویم
سیاه سیاه و دلم خون خون
کاش
به رسم یابن شبیب ان کنت باکیا لشی فابک للحسین زیر این پست فقط روضه بخوانیم.
برای
پدرم که حاجی شد:
بعد
یک عمر منتظر ماندن
اسم
بابا در امده امسال
شادی
از چشمهاش معلوم است
همه
یِ خانه سر خوش و خوشحال
یازده
سال ِ منتظر مانده
زائر
خانه ی خدا بشود
یازده
سالِ گریه میکرده
راهیِ
مروه و صفا بشود
وقت
رفتن برای بدرقه اش
همه
تا پای کاروان رفتیم
زیر
قرآن کمی تبسم کرد
گفت
نامهربان ،گران ،رفتیم